منتظرتونیم:)
خوشحالممممم چون خانواده ی عزیزم رو تا چند وقت دیگه میبینم هوراااااااااااااا البته همگی رو که نه، نصفه میان!خاله سمیرا و نغمه نمیتونن بیان انشاالله عید میبینمشون دلم واسه جوجه هاشون یه ریزه شدههههه پدر و مادر عزیزم ما بی صبرانه منتظر قدوم مبارکتان هستیم.میتی و داداش گلم شما هم همین طور عروس خانوم امیدوارم شما هم بتونین بیاین که کلی دلمون واستون تنگسسس خب بریم یه شرح حال از کیان بدم و برمممم خب اول بگم که آقا کیان رو واسه اولین بار بردیم آرایشگاه و گفتیم خیر سرمون خوشگلش کنیم! آخ که چی کار کرد!!! قبل از اینکه وارد آرایشگاه بشیم از دور صدای گریه ی بچه ها به گوش میرسید.بیشتر شبیه تزریقاتی...
نویسنده :
مینا
18:37