کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی من و بابایی

منتظرتونیم:)

خوشحالممممم چون خانواده ی عزیزم رو تا چند وقت دیگه میبینم هوراااااااااااااا  البته همگی رو که نه، نصفه میان!خاله سمیرا و نغمه نمیتونن بیان انشاالله عید میبینمشون دلم واسه جوجه هاشون یه ریزه شدههههه پدر و مادر عزیزم  ما بی صبرانه منتظر قدوم مبارکتان هستیم.میتی و داداش گلم شما هم همین طور عروس خانوم امیدوارم شما هم بتونین بیاین که کلی دلمون واستون تنگسسس خب بریم یه شرح حال از کیان بدم و برمممم     خب اول بگم که آقا کیان رو واسه اولین بار بردیم آرایشگاه و گفتیم خیر سرمون خوشگلش کنیم! آخ که چی کار کرد!!! قبل از اینکه وارد آرایشگاه بشیم از دور صدای گریه ی بچه ها به گوش میرسید.بیشتر شبیه تزریقاتی...
28 دی 1391

مامان کلافه:(

واقعااااااااااا کلافه ام !!! از همه چیز ، از همه کس ، حتی از مورچه ای که رو زمین داره واسه خودش راه میره!!!!!! چند وقته که خیلی خستم.یعنی یه جورایی داغووووووون! نمیدونم چرا چند وقته که کیان خیلی داره اذیت میکنه (و به قول پارسا پسر خالش شیطون رفته تو گولش) یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوینااااااااااااااااا  سیستم خواب شبش که به سلامتی دوباره برگشته به دوران نوزادیش! هر یک ساعت یه بار بیدار میشه و گریههههههه و نق نق نق نق ... فقط هم تو بغل من باید باشه و به هیچ وجه تو بغل باباش نمیره.باید راه ببرمش تا خوابش سنگین بشه و بخوابونمش سر جاش. وقتی از خواب بیدار میشه همش تو بغلمه با هم غذا درست میکنیم با هم راه میریم با هم جارو میک...
14 دی 1391

شرح حال کیان در 13 ماهگی

میخوام یه شرح حال از کیان و ماجراهای این چند وقت بنویسم. قبل از هر چیزی باید یادی کنم از خاله ی حمید که خیلی غیر منتظره 2 هفته ی پیش دار فانی رو وداع گفتند و با رفتنشون همه رو غصه دار کردن!!!خیلی روز های تلخی بود. دلم نمیخواد بیشتر از این در موردش صحبت کنم.روحشون شاد...   کیان کوچولوی من خیلی رفتار های متفاوت تری نسبت به قبل پیدا کرده و بزرگ شدنش کاملا قابل لمسه. بعضی وقت ها انقدر کارای خنده داری انجام میده که دلم میخواد بچلوووونمش ،ولی دلم نمیاد که فقط جیغ میزنم و بلند بلند قربون صدقه اش میرم طوری که آقای همسری بهم تذکر میده که: هییییییییس اینجا آپارتمانه هااااااا از نحوه ی جدید غذا خوردنش بگم که دیگه گذشت اون زمانی که کیان ر...
2 دی 1391
1